پارسی گويی برابر پارسی واژه شهرت

× برای گفتگو و در میان گذاشتن پرسشهایتان به برگه فیسبوک ما بپیوندید

دستاورد جستجوی شهرت در واژه های بیگانه

سو شهرت: بدنامی بدانست لشكر كه او شیر خوست بچنگش سرین گوزن آرزوست‏
سوء شهرت: بدنامی كبوده بدش نام و شایسته بود بشایستگى نیز بایسته بود
شهرت: ناموری - آوازه - نامداری چه سازیم و درمان این كار چیست از ایران هم آورد این مرد كیست‏
شهرت بد: ننگ - بدنامی چنین گفت با گیو بهرام گرد كه این ننگ را خرد نتوان شمرد
شهرت طلب: نامجو - آوازه خواه بدو گفت بهرام كاى نامجوى سخنها چنین تا توانى مگوى‏
شهرت یافتن: نامور شدن - سرشناس شدن - آوازه دارشدن برفتند با باز و شاهین و مهد گرازنده و شاد تا رود شهد
طالب شهرت: نامجو كه ایشان همه نامجویند و شاد ندارد كسى بر دل از شاه یاد

ابزار و روشهای سودمند برای آموزش و گسترش پارسی گویی:

پایگاه پشتیبانی از زبان پارسی، پارسی گویی و پارسی سره