پارسی گويی برابر پارسی واژه حضور

× اگر واژه تازه ای برای افزودن به این سامانه دارید آنرا برای ما بفرستید با سپاس

دستاورد جستجوی حضور در واژه های بیگانه

حضور: نزد - درگاه - پیشگاه - آمادگی - بودش - رودررویی - بودن عروسم نباید كه رعنا شوم بنزد خردمند رسوا شوم‏
حضور به هم رساندن: گرد هم آمدن بلاغت نگه داشتندى و خط كسى كو بدى چیره بر یك نقط
حضورا: روبرو - نزدباش زمین گشت روشنتر از آسمان جهانى خروشان و آتش دمان‏
حضوراً: روبرو - نزدباش سپهبد یكى داستان زد برین چو دستور پیشین برآورد كین‏
عدم حضور: نبود بكشتى شدى با بزرگان بكوى كسى را نبودى تن و زور اوى‏

ابزار و روشهای سودمند برای آموزش و گسترش پارسی گویی:

پایگاه پشتیبانی از زبان پارسی، پارسی گویی و پارسی سره