استراحت: آرامش - آرمیدن - آسایش - آسودگی - آسودن |
استراحت کرد: برآسود |
استراحت کردن: آرمیدن - آسودن - درازکشیدن |
به راحتی: به سادگی |
جراحت: زخم - ریش - ناسور |
راحت: آسان - آرام - آسایش - آسوده - ساده |
راحت الحلقوم: نرمینه |
راحت طلب: تن آسا - آسوده جو |
راحتی: آسانی - سادگی |
صراحت: رک گویی - بی پرده گویی - روشنی |
صراحت لهجه: رک گویی - بی پروا - بی پرده گویی |
صراحتا: به روشنی - به آشکاری - بی پرده پوشی |
ناراحت: آزرده - اندوهگین - ناسوده - نژند - نگران - دلگیر |
ناراحت شدن: دلگیر شدن - اندوهگین شدن |